English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3561 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
rejoined U پاسخ دفاعی دادن
rejoining U پاسخ دفاعی دادن
rejoins U پاسخ دفاعی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rejoinder U پاسخ دفاعی
rejoinders U پاسخ دفاعی
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
strong point U پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
answer U : پاسخ دادن
rejoins U پاسخ دادن
responds U پاسخ دادن
responded U پاسخ دادن
answered U : پاسخ دادن
to make a response U پاسخ دادن
rejoining U پاسخ دادن
rejoin U پاسخ دادن
rejoined U پاسخ دادن
respond U پاسخ دادن
answers U : پاسخ دادن
answering U : پاسخ دادن
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
return a negative U پاسخ منفی دادن
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
to beg the question U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
replying U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
to respond to blackmail [a threat] U پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
replies U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replied U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answered U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
responded U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responds U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
answering U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
respond U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
inquiries U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiry U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
defensive U دفاعی
apologetic U دفاعی
defensive line U خط دفاعی
backfield U خط دفاعی
vindicative U دفاعی
zones U منطقه دفاعی
defense base U پایگاه دفاعی
defensive fire U اتش دفاعی
defense information U اطلاعات دفاعی
mixer U نوعی خط دفاعی
defensive league U اتحادیه دفاعی
mixers U نوعی خط دفاعی
blue line U خط دفاعی هاکی
backcourt U نیمه دفاعی
defensive war U جنگ دفاعی
five man line U خط دفاعی 5 نفره
defensive league U اتحاد دفاعی
defense mechanism U مکانیسم دفاعی
defense position U موضع دفاعی
stack the defence U ارایش دفاعی
covers U بازی دفاعی
defence mechanism U مکانیزم دفاعی
preventive war U نبرد دفاعی
cover U بازی دفاعی
agger U پشته ی دفاعی
defence mechanisms U مکانیزم دفاعی
odd front U خط دفاعی 4 نفره
defensively U حالت دفاعی
coverings U بازی دفاعی
zone U منطقه دفاعی
cross block U سد کردن خط دفاعی از کنار
bump and go U نوعی مانور دفاعی
bump and run U نوعی مانور دفاعی
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
back judge U داور در محوطه دفاعی
sandbag U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagged U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagging U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
protective cover U جان پناه دفاعی
switch position U موضع رابط دفاعی
decompensation U فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
defense articles U اماد و تجهیزات دفاعی
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
palest U حصار دفاعی دفاع
paler U حصار دفاعی دفاع
cover-ups U در لاک دفاعی فرورفتن
defensiveness U حالت دفاعی داشتن
defensive wrestler U کشتی گیر دفاعی
cover-up U در لاک دفاعی فرورفتن
defensive player U شطرنج باز دفاعی
cover up U در لاک دفاعی فرورفتن
switch position U موضع دفاعی بینابین
first defense gun U جلوترین تیربار دفاعی
ante-mural [e] U جان پناه دفاعی
pale U حصار دفاعی دفاع
sandbags U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
guards U حالت دفاعی شمشیرباز
press U تاکتیک دفاعی فشرده
guarding U حالت دفاعی شمشیرباز
apologist U نویسندهء رسالهء دفاعی
presses U تاکتیک دفاعی فشرده
guard U حالت دفاعی شمشیرباز
apologists U نویسندهء رسالهء دفاعی
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
corral U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corrals U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralling U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
integrated defense U پدافند ازمناطق توام دفاعی
parry U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parries U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
special pleader U متخصص تهیه لوایح دفاعی
parried U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parrying U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
seam U نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
chevaux de fries U [ترتیب دفاعی مانع های تیز]
seams U نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
formation U برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
defenceman U مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
audible U تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
take guard U وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
declare U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
special pleading U علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
declaring U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
answer U پاسخ
in reply to U در پاسخ
answered U پاسخ
answering U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
answers U پاسخ
replication U پاسخ
responsions U پاسخ
respond U پاسخ
replying U پاسخ
reply U پاسخ
replies U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
responded U پاسخ
responds U پاسخ
replied U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
no U : پاسخ نه
statement U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
responses U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
item of written comment U پاسخ
response U پاسخ
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
running rate U اهنگ پاسخ
answerback U پاسخ برگشتی
original response U پاسخ ابتکاری
answerable U پاسخ دار
pleas U پاسخ دعوی
distal response U پاسخ دوربرد
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
answering U : جواب پاسخ
conditioned response U پاسخ شرطی
answers U : جواب پاسخ
anticipatory response U پاسخ انتظاری
discriminatory response U پاسخ افتراقی
to definitive answer U پاسخ قطعی
right answer U پاسخ درست
correct response U پاسخ درست
popular response U پاسخ رایج
position response U پاسخ مکانی
content response U پاسخ محتوایی
consummatory response U پاسخ پایانی
preparatory response U پاسخ مقدماتی
whole response U پاسخ کلی
response generalization U تعمیم پاسخ
response intensity U شدت پاسخ
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1معنی lead lag compensator
1to take a spell at whell
1Poked back
2شما اهل کجا هستید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com